آیدا در من

یه جشن سه نفره

1394/10/28 8:27
نویسنده : مامان و بابا
115 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک خوشگلم قرار بود تو این پست کلی عکس بذارم ،اما فعلا تصمیم گرفتم تا دیر نشده فقط بنویسم بعد سر فرصت میام و همه عکسها رو برات میذارملبخند،بعد از پونزده مهر زندگی منو بابایی عوض شد خوب من روزای اول خیلی بهم ریخته بودم راستش همه برنامه هامو بهم ریخته بودی انتظار نداشتم انقد زود بیای تازه میخواستم اقدام کنم برا تعیین جنسیتت اما حالا تو دل من بودی و من مونده بودم با کلی حسهای بهم ریختهناراحت ،اما زووود به خودم اومدم و خداروشکر کردم به خاطر وجودت فرشتهبرای همینم تصمیم گرفتم بابایی رو سورپرایز کنم از صبح که پاشدم خونه رو مرتب کردم وبرای شب شام درست کردمو کلی هم خونه رو تزیین کردمهورا یه سمت رو ابی و یه سمت صورتی چون نمی دونستم شما خوشگلم چی هستیخیال باطل ،بعدشم به بابایی گفتم دلم کیک میخواد برام کیک بخر خجالت،شب وقتی بابایی اومد خونه کلی خوشحال شد نیشخند،یه عالمه با هم عکس گرفتیمو کلی اون شب تا دیر وقت حرف زدیم با هم از احساساتمون از شما وروجک که قرار بود بیایی و خونمونو پر از عشق کنی قلب شب خوبی بود یکم ارامش گرفتم احساس کردم خودمو پیدا کردم احساس کردم می تونم مامان شما وروجک باشمبغل کلی با بابایی برات نقشه کشیدیم کلی قربون صدقت رفتیمماچ

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا در من می باشد